سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در دوزخ آسیابی است که دانشمندان فاسد را کاملاً آسیاب می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :32
بازدید دیروز :0
کل بازدید :74877
تعداد کل یاداشته ها : 254
103/9/10
4:17 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
حسام الدین شفیعیان[1]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
فروردین 90[249]

«گلی در شوره زار» دومین رمان «نسرین ثامنی» بود که در سال 61 منتشر شد و در همان ابتدا به چندین چاپ رسید و نویسنده اش را مشهور کرد.




نسرین ثامنی نزدیک به سه دهه است که می نویسد و تا به حال 70 کتاب نوشته و بسیاری از آثارش به چاپهای چندم رسیده است. اما خوانندگان بی شمارش با عنوان «نسرین ثامنی» بیشتر از چهره اش آشنایند و شاید این به خاطر مهجور بودن و دور بودنش از رسانه ها و مطبوعات بوده باشد. چاپ «شب آفتابی» بهانه ای شد تا او دوباره با مطبوعات و مطبوعات با او آشتی کنند و از او درباره روزهای نویسندگی، آثار و مهم تر از همه سبک نوشتاری او که ادبیات عامه پسند است بپرسند.
ثامنی از 18 سالگی نویسندگی را شروع کرد و به طور متوسط سالی سه کتاب منتشر کرده است. او هم مثل بقیه نویسندگان زن زندگی خاص خودش را دارد. شب ها تا صبح می نویسد و روز ها به زندگی روزمره اش می رسد. او اولین نویسنده زن پس از انقلاب است که به سبک عامه پسند، شروع به داستان نویسی کرد. چاپ «شب آفتابی» بهانه ای شد تا درباره سبک نوشتاری اش با او به گفتگو بنشینیم.






* خانم ثامنی شما با عنوان «ادبیات عامه پسند» کنار آمده اید یا نه؟
** بله! این مساله برای من جا افتاده است. البته برای من خوشایند نیست داستان هایم عنوان این ژانر را با خودشان همراه کنند. اما خب عامه نویسی هم یک روش نوشتن است. مردم این نوع داستان نویسی را دوست دارند. حالا یا عامه پسند باشد یا هر اسم دیگری که بخواهند روی آن بگذارند. ما با این مساله کنار آمده ایم.
* پس شما دسته بندی ادبیات عامه پسند و روشنفکرانه را قبول دارید؟
** به هر حال این مرزبندی ها در ادبیات همه جا وجود دارد و من هم آن را قبول کرده ام.
* اگر خودتان بخواهید آثارتان را نقد کنید چه نقدی بر آثارتان دارید؟
** تا به حال به این موضوع فکر نکرده ام اما مطمئنم خودم نمی توانم آثارم را نقد کنم چون اگر توان این کار را داشتم حتماً اصلاحشان می کردم و یک اثر خاص تر و بهتر می نوشتم. ولی به کسانی که می خواهند دست به قلم شوند توصیه می کنم در هر زمینه ای مطالعه کنند و با آمادگی کامل جلو بروند.
* شما چه کتابهایی را بیشتر مطالعه می کنید؟
** من در همه زمینه ها سعی می کنم مطالعه کنم. یادم می آید از سن 10 سالگی کتاب می خواندم چون خانواده ام اهل مطالعه بودند. در کتابخانه شخصی من نزدیک به 7 هزار جلد کتاب با عناوین متنوع وجود دارد. شاید یکی از دلایل نویسنده شدنم همین مطالعه زیاد بوده است. زمانی که رمان می خواندم با قهرمان های داستان همذات پنداری می کردم و دوست داشتم شخصیت ها را روی کاغذ پیاده کنم.
* نقدی که به ادبیات عامه پسند وارد است تاریخ مصرف دار بودن این کتاب ها و نبود اندیشه ای مستتر در این آثار است. خود شما در این مورد چه نظری دارید؟
** من فکر نمی کنم رمان، چه عامه پسند و چه روشنفکرانه اش به عنوان یک اثر مرجع مورد استفاده قرار بگیرد. رمان کتابی سرگرم کننده است و مثل یک اثر تاریخی نیست که دائم به آن رجوع شود. رمان معمولا یک بار برای سرگرمی خوانده می شود. حتی کتاب های دولت آبادی یا سیمین دانشور هم کتاب های مرجع نیستند. مخاطب یک بار این آثار را می خواند و بعد از خواندن آن ها را کنار می گذارد. من فکر نمی کنم کسی مثلا از کتاب جلال آل احمد نت برداری کند.
* اما شخصیت داستان این نویسندگان با مخاطب درگیر می شود و حوادث داستان در ذهن مخاطب ته نشین می شود و گاه او را به فکر و تامل وادار می کند. اتفاقا بعضی آثار، مخاطب را مجبور به نت برداری هم می کنند.
** شما تا به حال آثار من را مطالعه کردید؟
* بله! مثل بسیاری از کتابخوان ها، کتابخوانی من با خواندن آثار شما و خانم فهیمه رحیمی شروع شد.
** شما تحت تاثیر داستانهای من هم قرار گرفتید؟
* بله، اما این تاثیر مقطعی است و رجوعی دوباره به آثار شما وجود ندارد. فقط کنجکاوی باعث می شود مخاطب کتاب را ورق بزند تا از پایان ماجرا سر در بیاورد چون همه چیز به پایان اثر ختم می شود و در طول اثر اتفاق داستانی خاصی رخ نمی دهد.
** من سه گانه ای دارم به نام «و اما عشق»، «شکوه عشق» و «معجزه عشق». این سه گانه بر مبنای واقعیت نوشته شده و سرگذشت زن هایی است که خودشان ماجرای زندگیشان را برای من تعریف می کردند. بعد از چاپ این سه گانه خیلی از خوانندگان تحت تاثیر سرگذشت ها قرار گرفته بودند و از طریق پیامک از من می خواستند با شخصیت های داستانی ارتباط برقرار کنند تا اگر کمکی از دستشان بر می آید دریغ نکنند. پس بعضی شخصیتهای داستان های من هم تاثیر گذارند. همه این ها برای مخاطب درس دارد و به او پند می دهد.
* منظور من غیرواقعی نبودن داستان ها نیست. زبان داستان با زبان گزارش نویسی فرق دارد. برگرداندن یک اتفاق به زبان داستان باید هنرمندانه تر صورت بگیرد. همین جا مرز عامه پسند بودن و هنری بودن یک اثر مشخص می شود.
** بله شما درست می گویید.
* چه طور شد از ابتدا این سبک نوشتن را شروع کردید و ادامه اش دادید؟
** اصلاً از سبک شناسی چیزی نمی دانستم. فقط می دانستم توان نوشتن دارم و شروع کردم به نوشتن. همه سالهایی که دست به قلم بودم به همین روش می نوشتم. کسی هم به من نگفته بود که می توانم سبکم را تغییر بدهم و فکر نمی کردم امکانش باشد تا بتوانم سبکم را تغییر بدهم.
* بعد از اینکه چند اثر از شما چاپ شد باز هم تصمیم نگرفتید شیوه های جدید نوشتن داستان را تجربه کنید؟
** نه! تا به حال تصمیم نگرفته ام. اما چون مضمون داستان هایی که من می نویسم اجتماعی است تکراری نمی شوند. به نظر من معضلات جامعه به قدری زیاد است که هر قدر هم بنویسم باز هم جای کار دارند.
* شما سوژه های داستا نهایتان را از آدم های اطرافتان می گیرید؟
** بله، همیشه پر از سوژه بوده ام. اگر اغراق نکرده باشم در حال حاضر نزدیک به 50 سوژه جدید دارم که می توانم برایشان 50 کتاب بنویسم. همه این سوژه ها برگرفته از جامعه است و تکراری هم نیستند.
* تا به حال ناشر به شما سوژه سفارش داده که بر مبنای آن یک رمان بنویسید؟
** بله، در اوایل کار به من سفارش می شد و من به خاطر تجربه و سن کم قبول می کردم. اما بعد از نوشتن چند اثر سوژه ها را خودم انتخاب می کردم.
*چاپ رمان «شب آفتابی» چه تاثیری در روند نویسندگی شما داشت؟
** من سال ها منزوی بودم و تمایلی به گفتگو نداشتم، اما پیشنهاد ناشرم این بود که من یکبار دیگر شناخته شوم. این اثر نقطه عطف نویسندگی من است چون توسط ناشر ویرایش شد در حالی که کارهای قبلی من به استثنای دو کتاب هیچکدام ویرایش نشد.
* تا به حال پیش آمده با نویسندگان حرفه ای مشورت کنید و قبل از چاپ، آثارتان را به آن ها هم نشان دهید؟
** متاسفانه تا به حال چنین فرصتی دست نداده است چون ما به این نویسندگان فرهیخته دسترسی نداریم. اما با نویسندگانی که در سبک خودم داستان می نویسند ارتباط دارم مثلا خانم فهیمه رحیمی.
*به عنوان آخرین سؤال بگویید با نوشتن و چاپ 70 اثر داستانی به آرزویتان در زمینه نویسندگی رسیده اید؟
** فکر نمی کنم. چون نویسندگی حد و مرز ندارد. زمانی می توانم بگویم به آرزویم رسیده ام که در مسیر نوشتن به کمال رسیده باشم و مورد تایید حتی روشنفکرنویسان قرار بگیرم و کسانی مثل استادان دانشگاه آثارم را بخوانند و با دید دیگری به نوشته های من نگاه کنند. آن زمان به آرزویم در زمینه نویسندگی رسیده ام که امیدوارم این اتفاق به زودی رخ دهد.

روزنامه قدس


  
  
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >